اخراجي ها را در جشنواره ديده بودم و فكر مي كردم به اين خاطر كه در شرايط مناسبي فيلم را نديدم – در حاليكه چهار زانو روي زمين سينما فلسطين نشسته بودم- نكته هاي فيلم را نگرفته ام و با خودم فكر مي كردم حتما اين فيلم حرفي براي گفتن دارد كه تماشاگران جشنواره اي كه با تماشاگران عادي سينما فرق دارند اينهمه به تماشاي آن رفته اند و مگر مي شود اينقدرخلاف جهت رودخانه حركت كرد؟ خلاصه اينكه جمعه مجددا به فرهنگسراي نياوران رفتم و با خودم فكر مي كردم حال در بين تماشاگران معمول سينمايي فيلم را مي بينم و با خودم خنده جماعت را تصور مي كردم. به خصوص اينكه جمعه بود و تماشاگران بيشتر خانواده بودند. خلاصه فيلم شروع شد ولي با وجود اينكه تماشاگران همه مردمي عادي بودند ولي بازهم به خيلي از شوخي هاي فيلم نمي خنديدند! بعد از فيلم هم در حاليكه داشتيم از سالن خارج مي شديم هيچكس نمي گفت فيلم جالبي ديده و فقط بعضي ها برخي از شوخي هاي فيلم را يادآوري مي كردند.
ديروز هم به ناچار به تماشاي مهمان رفتم. امضاي تهيه كننده معروف، حسين فرحبخش، در هر سكانس فيلم ديده مي شد. با آنكه در يكي از سينماهاي بالاي شهر به تماشاي اين فيلم رفته بودم باز هم جماعت اصلا فيلم را دنبال نمي كردند و فقظ منتظر لحظه اي بودند تا موسيقي اي شاد شنيده شود و همه دست و سوت بزنند. مثل اينكه همه مي دانستند كه اگر بخواهند در داستان فيلم دقيق شوند خيلي گيج مي شوند، آخر احتمالا خود كارگردان هم نمي دانست چرا صحنه به زيارت رفتن امين حيايي و آن دختر خارجي در فيلم گنجانده شده و يا اينكه چرا ... پس ديگر چه انتظاري از تماشاگر بايد داشته باشيم، سر صحنه هاي احساسي فيلم هم كه ديگر خنده بازاري بود، يكي از ته سالن مي گفت Oh my god و يكي هم آهي يه تمسخر مي كشيد و همه مي خنديدند.
اميدوارم اخراجي ها سه ميليارد و حتي بيشتر بفروشد، ولي هنوز هم نمي دانم چرا اينقدر سينماي ما ضعيف شده كه وقتي مي خواهي به سينما بروي گزينه اي جز اخراجي ها و مهمان و از همه بدتر خون بازي نداري و چقدر ناراحت كننده است كه مي دانيد داريد به تماشاي فيلم بدي مي روي، هرچقدر DVD خوب هم كه در بازار باشد، مگر مي شود سينما نرفت؟
شما هم بنويسيد (7)...